بی تو احساس پوچی دارم ........در این شبهای پر از درد
ای کاش بازم هم آن روزهای زیبا تکرار شوند........ولی افسوس که دیگر افسانه شده اند
مرا بی آنکه بدانم رهاییم کردی.........ولی به کدامین گناه مرا آزردی
بی تو احساس پوچی دارم........کاش مرا بفهمی
کاش مرحم دردم باشی........کاش دوباره عاشقم باشی
مرا اینگونه رها نکن........من همان محرم اصرار تو ام
من همان تها تکیه گاه تو ام ........چگونه مرا از یاد خواهی برد
چگونه دستهایم را از یاد خواهی برد........کاش دوباره عاشقم باشی
چگونه آغوشم را از یاد خواهی برد........چگونه در آغوش دیگری مرا از یاد خواهی برد
اکنون دستهایم سرد شده اند........آغوشم سالهاست بی حس مانده است
کاش مرا میفهمیدی........کاش دستهایم را رها نمیکردی
ای کاش...
|