کلمات را کنار هم میچینم تا فریاد من باشند
زیرا گر بشنوند غم دل را به تمسخر گیرند مرا
دیگر نه امیدی دارم نه آرزویی
فردایی را برای خود نمیبینم من در امروز خود مانده ام و چوب دیروز را میخور
منتظر یک فرصت برای رهایی از این سلول که اسمش زندگیست
نظرات شما عزیزان:
amir4 ![](/weblog/file/img/m.jpg)
ساعت19:29---22 آذر 1391
سلام خیلی قشنگ بود پاسخ:مرسی
amir4 ![](/weblog/file/img/m.jpg)
ساعت19:29---22 آذر 1391
|